تو چون کبوتر به روی بام دلم نشستی / چو قطرهای آب به تشنگی لبم نشستی
نگاه خیسم در آن شب پر ستاره میدید / که چون ستاره بر آسمان شبم نشستی
.
.
در محفل دوستان به جز یاد تو نیست / آزاده نباشد آنکه آزاد تو نیست
شیرین لب و شیرین خط و شیرین گفتار / آن کیست که با این همه فرهاد تو نیست ؟
.
.
افسوس که عمر در بطالت بگذشت / با بار گنه بدون طاعت بگذشت
فردا که به صحنه مجازات روم / گویند که هنگام ندامت بگذشت
.
.
بی روی تو مرگ در کمینم بادا / غم مونس خاطر حزینم بادا
گر چشم به روی دگری بگشایم / تیر مژه تو دلنشینم بادا
.
.
به غم نزدیکم و دورم ز راحت / ندیدم جز جفایت استراحت
بلی زخم دل من به نگردد / چرا که مانده پیکان در جراحت
...
ادامه مطلب...